هوش مصنوعی:
این متن به بیان درد و رنجهای عاطفی و ناامیدیهای انسان میپردازد. شاعر از بیپناهی، تنهایی، و بیکسی سخن میگوید و اشاره میکند که دردی که بیان نشود یا شنیده نشود، گواهی ندارد. همچنین، از بیتوجهی دیگران به رنجهای انسان و نبود همدردی در جهان انتقاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانهی آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۸۶
به از درد او جان پناهی ندارد
ز تن منت برگ کاهی ندارد
هنر نیست در خون نشاندن دلی را
که سامان شبگیر آهی ندارد
نبینی به عمر ابد وادیی را
که تا خضر هم خضر راهی ندارد
به بزمی که رشکم کند پاسبانی
دلم از تو چشم نگاهی ندارد
نخواهد کسی از تو خون اسیری
که جز بیزبانی گواهی ندارد
ز تن منت برگ کاهی ندارد
هنر نیست در خون نشاندن دلی را
که سامان شبگیر آهی ندارد
نبینی به عمر ابد وادیی را
که تا خضر هم خضر راهی ندارد
به بزمی که رشکم کند پاسبانی
دلم از تو چشم نگاهی ندارد
نخواهد کسی از تو خون اسیری
که جز بیزبانی گواهی ندارد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.