۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۷

نگه در دیده اندام تو دارد
نفس در سینه پیغام تو دارد

دلم در خاک هم صاحب کمال است
به بازو حرزی از نام تو دارد

رسا افتاده مستیهای منصور
مگر کیفیت از جام تو دارد

چه می پرسی چه دارد بینوا دل
دعای صبح تا شام تو دارد

دل من باغ خندیدن ندانست
نمکزاری ز دشنام تو دارد

چه صیادی چه صیادی که هر صید
برای صید خود دام تو دارد

اسیر از هر دو عالم بی نیاز است
به ناکامی همان کام تو دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.