۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۹

بوی گل و روی ماه دارد
آیینه هزار آه دارد

گفتم که نگاه کن خدا را
گفتا که خدا نگاه دارد

پروانه و بلبلش دعاگوست
از شعله و گل سپاه دارد

حیران نظاره نهانش
صد عذر به یک گناه دارد

صحرای دلم هزار گلشن
در سایه یک گیاه دارد

از دیده نشان دل توان یافت
این دیر به کعبه راه دارد

پرکاری و دلبری و شوخی
هر شیوه که پرسی آه دارد

شرمنده ز کس نشد دل ما
شرمندگی از گناه دارد

زود آینه ساز می شود دل
گر پاس نفس نگاه دارد

صبح است و اسیر و حسن مست است
از غیر خدا نگاه دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.