۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۲

به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد
بساط مردم نادیده دیدنی دارد

غنیمت است که زنجیر سر بسر گوش است
سخن نگفتن مجنون شنیدنی دارد

ستمگران تغافل منش چه می دانند
که صیدم از نرمیدن رمیدنی دارد

دلم بهار شکست است تا شد از تو درست
پذیره ای که چه رنگین تپیدنی دارد

اسیر چاره راحت ز غیر می جوید
دلش خوش است که چون دوست دشمنی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.