۱۳۹ بار خوانده شده
گل پژمرده، رنگی غیر حسرت بر نمی دارد
دل افسرده، داغی جز خجالت بر نمی دارد
شهید جلوه او خاطر آسوده ای دارد
که خوابش سر ز بالین تا قیامت بر نمی دارد
ندانم چون کریم از خجلت سائل برون آید
دلی تا خون نگردد رنگ منت بر نمی دارد
دل دیوانه از قید عالم رسته ای دارم
که ناز مهر و تمکین عداوت بر نمی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دل افسرده، داغی جز خجالت بر نمی دارد
شهید جلوه او خاطر آسوده ای دارد
که خوابش سر ز بالین تا قیامت بر نمی دارد
ندانم چون کریم از خجلت سائل برون آید
دلی تا خون نگردد رنگ منت بر نمی دارد
دل دیوانه از قید عالم رسته ای دارم
که ناز مهر و تمکین عداوت بر نمی دارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.