۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۶

خوشا آن دل که سرگرم غم جانانه ای باشد
ز شور عشق او بر هر زبان افسانه ای باشد

محبت هر دلی را قابل الفت نمی داند
تجلی کی چراغ افروز هر پروانه ای باشد

ز دریای محبت ره به ساحل می برد شوقی
که بر دوش خطر همچون حبابش خانه ای باشد

حریفی قابل صاف محبت می تواند شد
که بر کف از شکست خاطرش پیمانه ای باشد

دل ساغر بر ما با کسی صافی است در عالم
که چون خم خوش نشین گوشه میخانه ای باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.