۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۷

می کنم پرواز ذوق جانفشانی را چه شد
در جوانی حال ایام جوانی را چه شد

من نمی نالم ز شرم اما کرم را سجده ای
رحم استغنا و عجز ناتوانی را چه شد

باده می نوشیم اما نشئه ای در کار نیست
شادمانی هست درد شادمانی را چه شد

مو به موی عالمی از وحشتم در آتش است
دوست معذور است و دشمن مهربانی را چه شد

یک سخن با محرم و بیگانه می گویم اسیر
مهربانی از شما نامهربانی را چه شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.