هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات ناتوانی، خموشی، حسرت و پریشانی خود سخن میگوید. او از ناتوانی در بیان سخن، خاطرات تلخ و دوری از شادی مینالد و به مفاهیمی مانند عشق، وفا، حسرت و رنجهای درونی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی احساسی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و مضامین ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۵۷۵
شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می ماند
گل از یاد بهارم در طلسم خار می ماند
خموشی بسکه کاهیده است مغز استخوانم را
سخن از ناتوانی بر لب اظهار می ماند
پریشان نغمه ای زان طره بر تار نفس دارم
زبان از حرف می افتد سخن از کار می ماند
نبیند چشم بد حرزی به بازوی وفا بندم
غبارم در سرکوی کسی بسیار می ماند
بهار عیش فرسایی شکار مطلب آرایی
خمار جانگداز و حسرت بسیار می ماند
نمی فهمم زبان اینقدر افسانه پیرایی
گره در خاطر تسبیح یا زنار می ماند
اسیر از دودمان من چراغ شعله روشن شد
در آتش گر نباشم سوختن بیکار می ماند
گل از یاد بهارم در طلسم خار می ماند
خموشی بسکه کاهیده است مغز استخوانم را
سخن از ناتوانی بر لب اظهار می ماند
پریشان نغمه ای زان طره بر تار نفس دارم
زبان از حرف می افتد سخن از کار می ماند
نبیند چشم بد حرزی به بازوی وفا بندم
غبارم در سرکوی کسی بسیار می ماند
بهار عیش فرسایی شکار مطلب آرایی
خمار جانگداز و حسرت بسیار می ماند
نمی فهمم زبان اینقدر افسانه پیرایی
گره در خاطر تسبیح یا زنار می ماند
اسیر از دودمان من چراغ شعله روشن شد
در آتش گر نباشم سوختن بیکار می ماند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.