هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌های عشق و ناامیدی‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از رسوایی، اسارت دل در زنجیر ننگ و نام، و نبود آرامش در زندگی خود شکایت دارد. همچنین، اشاره می‌کند که در هر کجا که رفته، دلش شفا نیافته و محیط اطرافش مانند دام بوده است. در نهایت، شاعر از شرم و اسارت در حضور معشوق و دشمنی دل و دیده با آرامش خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رسوایی و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۶۰۹

گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام بود
همچو داغ لاله در آتش نشینی خام بود

سخت ممنونم ز رسوایی که روز خوش ندید
تا دل دیوانه در زنجیر ننگ و نام بود

آگه از حال دلم بی منت پیغام شد
بی زبانیها میان ما و او پیغام بود

هر کجا رفتم دل بیمار من صحت نیافت
سازگار آب وهوای شهر بند دام بود

هر کجا تنها دچارم شد ز شرم او اسیر
دیده خصم دیدن و دل دشمن آرام بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.