هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات دردناک و ناامیدی خود در عشق می‌گوید. او از بی‌احتیاطی خود و تأثیر آن بر زندگی‌اش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه رنج‌هایش به نقطه‌ای رسیده که دیگر تحمل آن ممکن نیست. در نهایت، او از رسیدن غم و ناشادی به جان خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این مفاهیم نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶۴۱

بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید
ناله ای کردم به گوش آواز فرهادم رسید

خاطر صیاد نازک بود و من بی احتیاط
تا کشیدم ناله خاموشی به فریادم رسید

جذبه بی اختیارم کرد خصم خویش
بسکه جور او کشیدم مشق بیدادم رسید

زحمت آسودگی از یاد دامم برده بود
می گرفتم دامن پرواز صیادم رسید

سستی طالع زکویش چون غبارم برده بود
ناتوانیهای عشق آخر به فریادم رسید

یاد خرسندی گذشت از خاطر غافل اسیر
مرده بودم غم میان جان ناشادم رسید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.