هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از نداشتن صبر و تحمل، بیمیلی به عشق و توجه، و احساس تنهایی و تنگدستی سخن میگوید. او خود را خاک رهگشتهای میداند که حتی از آسمان نیز تنزل ندارد و از گلهای اظهار عشق میگریزد. این شعر حالتی از ناامیدی و یأس را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، لحن غمگین و یأسآلود آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۷۴۵
سر و برگ هر شمع یا گل ندارم
دل صبر (و) تاب تحمل ندارم
نه سودای آهی نه شوق نگاهی
ندارم دماغ تغافل ندارم
منم خاک ره گشته سرزمینی
که از آسمان هم تنزل ندارم
چرا تنگدستی کند پایمالم
توکل مگر بر توکل ندارم
ز گلهای اظهار جو می گریزم
اسیرم من ابرام بلبل ندارم
دل صبر (و) تاب تحمل ندارم
نه سودای آهی نه شوق نگاهی
ندارم دماغ تغافل ندارم
منم خاک ره گشته سرزمینی
که از آسمان هم تنزل ندارم
چرا تنگدستی کند پایمالم
توکل مگر بر توکل ندارم
ز گلهای اظهار جو می گریزم
اسیرم من ابرام بلبل ندارم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.