۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۴

دلم گداخت سر ساغر گران دارم
چراغ میکده ای نذر میکشان دارم

شراب کهنه که خورشید را به رقص آرد
چو ماه یک شبه ته شیشه ای گمان دارم

چرا شکنجه منت کنم عزیزان را
دعای بی اثری نذر دوستان دارم

حجاب مانع ناز و تو پر نیاز طلب
ز بیزبانی خود سودها زیان دارم

ز بیزبانی من عالمی خطر دارد
هزار تیر جگر دوز درکمان دارم

دو خانه وار ز خورشید و ماه بالاتر
ز کوی باده فروش اینقدر نشان دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.