هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق، رنجهای پنهان، و پشیمانیهای شاعر سخن میگوید. شاعر از عصیانگری درونی خود، شرمندگیهایش در برابر اجل، و آفتهای عشق شکایت دارد. همچنین، او از بیتوجهی معشوق و پریشانیهای خود مینالد و در پایان از پشیمانی در روز محشر سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی مضامین مانند پشیمانی و رنجهای پنهان ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۷۴۷
نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من دارم
اجل شرمندگیها دارد از جانی که من دارم
نگهدارد خدا از چشم بد از چشم خوبش هم
کماندار آفتی برگشته مژگانی که من دارم
مرا درد تو می سازد به آیینی که می باید
بسوزد روزگار از درد پنهانی که من دارم
نمی پرسی، نمی خواهی، نمی جویی، نمی آیی
کجا دانسته ای حال پریشانی که من دارم
نمی دانم چه خواهد داد در محشر جواب من
ستمگر اول و آخر پشیمانی که من دارم
اجل شرمندگیها دارد از جانی که من دارم
نگهدارد خدا از چشم بد از چشم خوبش هم
کماندار آفتی برگشته مژگانی که من دارم
مرا درد تو می سازد به آیینی که می باید
بسوزد روزگار از درد پنهانی که من دارم
نمی پرسی، نمی خواهی، نمی جویی، نمی آیی
کجا دانسته ای حال پریشانی که من دارم
نمی دانم چه خواهد داد در محشر جواب من
ستمگر اول و آخر پشیمانی که من دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.