هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و تمنای عمیق خود به معشوق سخن میگوید. او تمام وجودش را سرشار از درد عشق و تماشای معشوق میداند و از بیپروایی معشوق و تأثیر آن بر خود میگوید. شاعر به خاک پای معشوق افتخار میکند و عشق خود را چنان شدید توصیف میکند که حتی غبارش نیز اسیر هوای معشوق است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۷۵۲
سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم
همه تن دیده ام شغل تماشای کسی دارم
اگر گستاخم ای فرزانگان معذور داریدم
ز بی پروایی آن مه چه پروای کسی دارم
نگاهم گرده گلزارها در آستین دارد
سواد بینش از خاک کف پای کسی دارم
تمنا کشته تیرش تغافل زخم شمشیرش
ندانم اینقدر دانم که سودای کسی دارم
غبار من اسیر از سرکشی برخاک ننشیند
مگر در سر هوای سرو بالای کسی دارم
همه تن دیده ام شغل تماشای کسی دارم
اگر گستاخم ای فرزانگان معذور داریدم
ز بی پروایی آن مه چه پروای کسی دارم
نگاهم گرده گلزارها در آستین دارد
سواد بینش از خاک کف پای کسی دارم
تمنا کشته تیرش تغافل زخم شمشیرش
ندانم اینقدر دانم که سودای کسی دارم
غبار من اسیر از سرکشی برخاک ننشیند
مگر در سر هوای سرو بالای کسی دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.