۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۱

ز دودمان دل و دیده یادگار منم
به داغ او که جگر گوشه بهار منم

حساب جنبش مژگان فتنه از من پرس
به کارخانه دل صاحب اعتبار منم

چگونه معذرت اضطراب دل خواهم
که آن سوار به هر جا رود غبار منم

به دل ز یاد تو آیینه خانه ای دارم
فروغ خلوت شبهای انتظار منم

فسرده خون من این شعله را ز پا بنشاند
به هر که تیغ کشد عشق شرمسار منم

اسیر عشقم و باج از ستاره می گیرم
همین بس است که محمود روزگار منم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.