۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۲

چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از هم
چه بیخودم که ندانم گل و شراب از هم

بهار جلوه شوخ که گشته عالمگیر
بتان کرشمه نمایند انتخاب از هم

به دامن مژه دستی زدم چه دانستم
که تیغ او نکند فرق خون و آب از هم

شمیم برگ گل و گوشه نقاب از من
فروغ آینه ماه و آفتاب از هم

سواد شوخی طفلان نمی شود روشن
به رنگ گل بربایند اگر کتاب از هم

چو آب می گذرند اهل دل ز یکدیگر
نه همچو کینه پرستان به آب و تاب از هم

اسیر دلکده بی تکلفی از تو
رسوم ساختگیهای شیخ و شاب از هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.