هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از سرخوشی و بیخودی خود سخن میگوید و به زیباییهای طبیعت و عشق اشاره میکند. او از تفاوتهای ظریف میان مفاهیمی مانند دل و کباب، گل و شراب، و خون و آب صحبت میکند و به شیوایی از گذرا بودن لحظات و جدایی ناگزیر اهل دل مینالد. در نهایت، او از سادگی و بیتکلفی دلکده در مقابل رسوم ساختگی شیخ و شاب یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'تیغ او نکند فرق خون و آب از هم' ممکن است نیاز به درک بالاتری از استعارههای ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۷۸۲
چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از هم
چه بیخودم که ندانم گل و شراب از هم
بهار جلوه شوخ که گشته عالمگیر
بتان کرشمه نمایند انتخاب از هم
به دامن مژه دستی زدم چه دانستم
که تیغ او نکند فرق خون و آب از هم
شمیم برگ گل و گوشه نقاب از من
فروغ آینه ماه و آفتاب از هم
سواد شوخی طفلان نمی شود روشن
به رنگ گل بربایند اگر کتاب از هم
چو آب می گذرند اهل دل ز یکدیگر
نه همچو کینه پرستان به آب و تاب از هم
اسیر دلکده بی تکلفی از تو
رسوم ساختگیهای شیخ و شاب از هم
چه بیخودم که ندانم گل و شراب از هم
بهار جلوه شوخ که گشته عالمگیر
بتان کرشمه نمایند انتخاب از هم
به دامن مژه دستی زدم چه دانستم
که تیغ او نکند فرق خون و آب از هم
شمیم برگ گل و گوشه نقاب از من
فروغ آینه ماه و آفتاب از هم
سواد شوخی طفلان نمی شود روشن
به رنگ گل بربایند اگر کتاب از هم
چو آب می گذرند اهل دل ز یکدیگر
نه همچو کینه پرستان به آب و تاب از هم
اسیر دلکده بی تکلفی از تو
رسوم ساختگیهای شیخ و شاب از هم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.