۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۵

آسمان را رحم می آید به سرگردانیم
دل به درد آید قناعت را ز بی سامانیم

محو دیدار تو را چشم تماشا در دل است
داغها دارد دل نظاره از حیرانیم

حلقه دام بلا نقش پی فرزانه بود
اعتبار جهل شد خضر ره نادانیم

مصرع زنجیر سطر دفتر آزادگی است
شد سواد عشق روشن از خط دیوانیم

چشم غربت روشن است از سرمه بختم اسیر
همچنان خاک ره یاران اصفاهانیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.