۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۶

با دل به هرزه دست و گریبان چرا شویم
چون نیست در میانه صفایی جدا شویم

قطع تعلق از دل بیعار کرده ایم
تا کی خجل ز سرزنش مدعا شویم

تا گل پیاله می زند امروز در چمن
بلبل بیا که ما و تو مست هوا شویم

بیگانگی است لازم روشناس عشق
بر ما ادب حرام اگر آشنا شویم

کس یاد ما به جرم محبت نمی کند
یک چند هم به رغم فلک بیوفا شویم

چون سر کنیم با نظر تنگ آسمان
گشتیم غنچه غم و نگذاشت وا شویم

گردی چرا چو خاک زمینگیر گوشه ای
برخیز اسیر تا ز سر خلق وا شویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.