هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی، بی‌تعلقی، و بی‌وفایی دنیا سخن می‌گوید. او از رهایی از قیدوبندهای دنیوی و پیوستن به مستی و عشق الهی می‌سراید. همچنین، از غم و تنهایی و بی‌اعتنایی دیگران به محبت یاد می‌کند و در پایان، دعوت به رهایی از قید مردم و پیوستن به عالم معنا می‌نماید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی مضامین مانند بی‌وفایی دنیا و اندوه ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۹۶

با دل به هرزه دست و گریبان چرا شویم
چون نیست در میانه صفایی جدا شویم

قطع تعلق از دل بیعار کرده ایم
تا کی خجل ز سرزنش مدعا شویم

تا گل پیاله می زند امروز در چمن
بلبل بیا که ما و تو مست هوا شویم

بیگانگی است لازم روشناس عشق
بر ما ادب حرام اگر آشنا شویم

کس یاد ما به جرم محبت نمی کند
یک چند هم به رغم فلک بیوفا شویم

چون سر کنیم با نظر تنگ آسمان
گشتیم غنچه غم و نگذاشت وا شویم

گردی چرا چو خاک زمینگیر گوشه ای
برخیز اسیر تا ز سر خلق وا شویم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.