۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۲۱

چون شعله آبروی نیاز است خون من
چون بیخودی چکیده راز است خون من

از کشتن وجود و عدم صرفه می برند
دشمن پرست دوست نواز است خون من

صیاد هرزه منت صیدم نمی کشد
گلدسته بند چنگل باز است خون من

در بند یک ترانه گرفتم که جان دهم
مانند نغمه در رگ ساز است خون من

از سوختن چراغ دلم زنده شد اسیر
چون خس بهار سوز و گداز است خون من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.