هوش مصنوعی:
این شعر به خون به عنوان نماد عشق، فداکاری و رازآلودگی اشاره دارد. شاعر خون خود را به شعله آبرو، بیخودی، صیاد و نغمه تشبیه میکند و از سوختن و زنده شدن سخن میگوید. متن پر از استعاره و تصاویر شاعرانه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۲۱
چون شعله آبروی نیاز است خون من
چون بیخودی چکیده راز است خون من
از کشتن وجود و عدم صرفه می برند
دشمن پرست دوست نواز است خون من
صیاد هرزه منت صیدم نمی کشد
گلدسته بند چنگل باز است خون من
در بند یک ترانه گرفتم که جان دهم
مانند نغمه در رگ ساز است خون من
از سوختن چراغ دلم زنده شد اسیر
چون خس بهار سوز و گداز است خون من
چون بیخودی چکیده راز است خون من
از کشتن وجود و عدم صرفه می برند
دشمن پرست دوست نواز است خون من
صیاد هرزه منت صیدم نمی کشد
گلدسته بند چنگل باز است خون من
در بند یک ترانه گرفتم که جان دهم
مانند نغمه در رگ ساز است خون من
از سوختن چراغ دلم زنده شد اسیر
چون خس بهار سوز و گداز است خون من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.