۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۱

دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای
وز چاک سینه طرح گریبان تازه ای

شد حشر و از غرور به دادم نمی رسی
این ماجرا فتاده به دیوان تازه ای

دیرینه عندلیب گل داغ کهنه ام
کی می خورم فریب گلستان تازه ای

آتش پرست عشقم و از رغم کفر و دین
دارم ز هر نگاه تو ایمان تازه ای

در باغ دل اسیر ز تیغ نگاه او
گل کرده است زخم نمایان تازه ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.