هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او احساس میکند که معشوق با دزدی بندهای پای او را برای امتحانش دزدیده و او را در رسوایی گمنامی انداخته است. شاعر از تردستی معشوق و پنهان کردن بندهای وجودش شکایت دارد و اشاره میکند که معشوق با غفلت او، دل بسیاری را با قلاب کمان خود دزدیده است. او همچنین از کشته شدن خود در تقریبسازی و یادآوری معشوق میگوید و اینکه معشوق از اسیر بینشان خود، نشانهایی را دزدیده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، ممکن است برخی از مفاهیم برای سنین پایین قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۸۴۴
بند از پایم برای امتحان دزدیده ای
تا در این گمنام رسوایی نشان دزدیده ای
بنده تردستیت گردد حجاب نازکت
بند بندم را ز یکدیگر نهان دزدیده ای
تا به غفلت گشته شب بیداری حسرت کشان
عالمی را دل به قلاب کمان دزدیده ای
کشته تقریب سازی بنده یادآوری
از اسیر بی نشان خود نشان دزدیده ای
تا در این گمنام رسوایی نشان دزدیده ای
بنده تردستیت گردد حجاب نازکت
بند بندم را ز یکدیگر نهان دزدیده ای
تا به غفلت گشته شب بیداری حسرت کشان
عالمی را دل به قلاب کمان دزدیده ای
کشته تقریب سازی بنده یادآوری
از اسیر بی نشان خود نشان دزدیده ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.