۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۹

دل کشته آرزوست می گویی
بی مغزی و حرف پوست می گویی

غافل دلت از زبان زهی خجلت
بی فایده دوست دوست می گویی

وحشت نکشیده سرمه در چشمت
گل محرم رنگ و بوست می گویی

سجاده گریه ای نیفکندی
رحمت نم آبروست می گویی

با دشمن نفس آشتی کردی
فردا چه جواب دوست می گویی

از خویش اسیر خوش خبر داری
بی مغز همین کدوست می گویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.