هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و هجران شکایت می‌کند. او زیبایی‌های معشوق را توصیف می‌کند و از تأثیرات عشق بر زندگی خود می‌گوید. شاعر همچنین از ناامیدی و سردرگمی خود در این رابطه عاشقانه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵

دلبرم در حسن طاق افتاده است
قسم من زو اشتیاق افتاده است

بر سر پایم چو کرسی ز انتظار
کو چو عرش سیم ساق افتاده است

گر رسد یک شب خیال وصل او
برق در زیرش براق افتاده است

لیک اندر تیه هجرش گرد من
سد اسکندر یتاق افتاده است

کی فتد در دوزخ این آتش کزو
در خراسان و عراق افتاده است

بر هم افتاده چو زلفش هر نفس
کشته تو در فراق افتاده است

می‌ندانم تا به عمدا می‌کشد
یا چنین خود اتفاق افتاده است

تا که روی همچو ماهش دیده‌ام
ماه بختم در محاق افتاده است

ابروی او جز کمان چرخ نیست
زانکه همچون چرخ طاق افتاده است

چون ندارد ترک سیمینم میان
پس چرا زرین نطاق افتاده است

این همه باریک بینی فرید
از میان آن وشاق افتاده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.