۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۰

ز چشم فتنه ات محشر غم پنهانیی دارد
به ذوق جلوه ات افلاک پر افشانیی دارد

چه سازم شیوه خونریزی از یاد نگاهش رفت
مگر از چشم مستی سرمه حیرانیی دارد

دل ما دست از دامان مژگان نخواهد داشت
نظر از چشم او می خواهد و قربانیی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.