۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۸

ز خمار عضو عضوم به شکسته خار ماند
نفس از خرابی دل به کف غبار ماند

سر زندگی ندارد چه شکفتگی فزاید
ز خمار خنده ما به گل مزار ماند

نه همین پیاله ما شب جمعه بینوا شد
نه به دیده خواب گنجد نه به دل قرار ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.