۱۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۸

ملامت می کنند از شورش حالی که من دارم
جنون دیوانه می گردد ز افعالی که من دارم

بنازم مغفرت را جوش بحر اضطراب است این
گریزد معصیت از ننگ اعمالی که من دارم

نگنجد در دل اندیشه سودایی که من دارم
نمی دانم چه خواهم کرد با حالی که من دارم

اسیرم بیخودی محوم نمی دانم که را دیدم
نگنجد در دل آیینه تمثالی که من دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.