۲۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸ - و له ایضا

تا کی من دیوانه گرفتار تو باشم
در بند سر زلف سیه کار تو باشم

از آرزوی قامت رعنای تو میرم
در حسرت یاقوت شکربار تو باشم

جان خسته ی آن غمزه ی غماز تو بینم
دل بسته ی آن طره ی طرار تو باشم

تا کی من دلداده ز هجران تو سوزم
تا کی من سرگشته طلبکار تو باشم

ای راحت جان من دل خسته، زمانی
خواهم که تو یار من و من یار تو باشم

در باغ جهان سنبل گلبوی تو بویم
در طرف چمن بلبل گلزار تو باشم

تا چند من زار جگرخوار، چو حیدر
مجروح و پریشان و دل افگار تو باشم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.