هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق و عرفانی شاعر است که از دوری معشوق و سختی‌های راه عشق شکایت می‌کند. شاعر به دنبال رسیدن به حقیقت و معنویت است، اما احساس می‌کند که این راه پر از خیال و غرور است. او از دوری یار و ناتوانی خود در رسیدن به او ناراحت است و تأکید می‌کند که بدون حضور معشوق، همه چیز بی‌معنا و ناپاک است. شاعر همچنین به مفاهیم عرفانی مانند رجا و خوف، نور و نار، و بی‌نهایت اشاره می‌کند و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که حتی یک ذره از این عشق و حقیقت، ارزشمندتر از هزاران بهشت و حوری است.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فسق و فجور ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲

مرکب لنگ است و راه دور است
دل را چکنم که ناصبور است

این راه پریدنم خیال است
وین شیوه گرفتنم غرور است

صد قرن چو باد اگر بپویم
هم باد بود که یار دور است

با این همه گر دمی برآرم
بی او همه فسق یا فجور است

دانی تو که سر کافری چیست
آن دم که همی نه در حضور است

بی او نفسی مزن که ناگاه
تیغت زند او که بس غیور است

بگذر ز رجا و خوف کین‌جا
چه جای خیال نار و نور است

جایی است که صد جهان اگر نیست
ور هست نه ماتم و نه سور است

مردی که بدین صفت رسیده است
دایم هم ازین صفت نفور است

همچون دریا بود که پیوست
لب خشک بماند از قصور است

این حرف ز بی نهایتی رفت
چون زین بگذشت زرق و زور است

یک ذره‌گی فرید اینجا
بالای هزار خلد و حور است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.