هوش مصنوعی: این متن به بیان عشق و علاقه‌ی عمیق به معشوق و ارزش والای این عشق در برابر همه چیز می‌پردازد. شاعر از ناشناخته بودن ارزش عشق معشوق در دو عالم و پنهان بودن آن از جهان سخن می‌گوید. همچنین، اندوه و سودای معشوق را بی‌قرار و بی‌کران توصیف می‌کند و شادی دل کسی را که با درد غم معشوق شادمان است، بیان می‌دارد. شاعر آرزوی وصال معشوق را دارد و از وابستگی جان به جهان و بی‌صبری خود برای وصال جاودان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴

تا عشق تودر میان جان است
جان بر همه چیز کامران است

یارب چه کسی که در دو عالم
کس قیمت عشق تو ندانست

عشقت به همه جهان دریغ است
زان است که از جهان نهان است

اندوه تو کوه بی‌قرار است
سودای تو بحر بی کران است

شادی دل کسی که دایم
با درد غم تو شادمان است

با تو نفسی نشسته بودم
دیری است کم آرزوی آن است

گر دست دهد دمی وصالت
پیش از اجل آرزوی آن است

جانا چو تو از جهان فزونی
خود جان ز چه بستهٔ جهان است

بی صبر و قرار جان عطار
بر بوی وصال جاودان است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.