هوش مصنوعی: این متن یک تمثیل اخلاقی است که در آن خر به عنوان نمادی از انسان‌های ساده‌لوح و مورد سوءاستفاده قرار گرفته به کار رفته است. شاعر با توصیف شرایط سخت و خطرناک راه زندگی، هشدار می‌دهد که نباید مانند خر بار دیگران را به دوش کشید و فریب ظاهر فریبنده‌ی دنیا را خورد. در نهایت، تأکید می‌کند که هرکس باید مسئولیت بار زندگی خود را بپذیرد و از فریب دیگران بپرهیزد.
رده سنی: 15+ محتوا دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و اجتماعی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و توصیفات تلخ از واقعیت‌های زندگی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

بخش ۱۲ - داستان گرگ و خر و مذمت حرص و طمع

یک خری افتاد و پای آن شکست
جان آن از زحمت خر بنده رست

چونکه افتاد آن خر مسکین زکار
برگرفت از پشت آن خر بنده بار

در بیابانش به دام و دد سپرد
برد باریهای خر از یاد برد

اهل دنیا را سراسر ای پسر
همچو آن خر بنده بیشک میشمر

بار ایشان تاکشی چون خر بدوش
جمله در دورت بجوشند و خروش

جمله بر دور سرایت صبح و شام
منتظر ایستاده از بهر سلام

هریک از ایشان جوالی پر زبار
با خود آورده است بهرت ای حمار

تا رباید از سلامی هوش تو
پس گذارد بار خود بر دوش تو

گر بکاوی آنچه می گوید درست
معنیش خر کردن و تسخیر توست

گویدت گر بنده ام تا زنده ام
یعنی ای خر من تو را خر بنده ام

با خبر باش آنچه او می گویدت
جو بدامن کرده تا بفریبدت

می نماید جو که گردی رام او
رم نیاری افتی اندر دام او

کم کم آید پیش و گیرد گوش تو
بار خود را پس نهد بر دوش تو

روزگاری گر تورا آرد شکست
از قضا برنایدت کاری ز دست

می نبینی بر در خود دیگرش
گوبیا هرگز نبودی تو خرش

ترک خر گیران کن اکنون ای پسر
تا نکردستند ایشان ترک خر

ای تو آسان این خران را خر مشو
رخش سلطانی خر ابتر مشو

بار تکلیف تو بر دوش تو بس
هین مکن سربار آن باری زکس

بار دیگر بر مدار ای بیخبر
داری اندر پیش راهی پر خطر

راه بس دور و دراز و هولناک
کوه در کوه و مغاک اندر مغاک

سربسر راه تو کوه است و کتل
کوهها سنگینتر از کوه امل

سنگلاخست و کریوه جمله راه
در بیابانش نه آب و نه گیاه

هر طرف دزدان چابک در کمین
هریکی ره بسته بر چرخ برین

پشته ها از کشته ها در هر کنار
بوی خون می آید از هر نوک خار

اندر آن پیدا نه پیدا جای پای
نه صهیل اسب و نه بانگ درای

هرکه پیش آید که من هستم دلیل
گمرهان را می نمایم من سبیل

عاقبت بینی که غول رهزن است
دیو آدم کش و یا اهرمن است

چونکه این راه ای پسر در پیش ماست
بار سنگین در چنین راهی خطاست

در شتابست اندرین ره کاروان
تو چه خواهی کرد با بار گران

رفته همراهان و تنها مانده ای
غیر درگاهت زهر در رانده ای

در بیابان تن به مردن داده ای
دل به مرگ خویشتن در داده ای

بینوایی مبتلایی خسته ای
صید در دامی شکار بسته ای

پای من لنگ و ره دشوار پیش
بار من سنگین و پشت ناقه ریش

مرک از دستم عنان بگرفت رفت
دزد آمد آب و نان بگرفت و رفت

کاروان چون رفت و واماندی ز راه
سود کی بخشد تورا افغان و آه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱ - تمرد شیطان از سجده آدم
گوهر بعدی:بخش ۱۳ - مناجات با قاضی الحاجات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.