هوش مصنوعی:
این متن شامل دو گفتوگو بین دو دوست است که در مورد منفعتطلبی از پدر صحبت میکنند. نفر اول آرزو میکند که پدرش کشته شود تا او ارث و دیه بگیرد، اما نفر دوم با جزئیات بیشتری توضیح میدهد که چگونه میتوان با قطع اعضای بدن پدر و سپس کشتن او، دیه بیشتری دریافت کرد. در پایان، نفر دوم از نفر اول به خاطر چنین تفکری تحسین میکند. سپس شاعر از خدا میخواهد که به او توانایی رهایی از این وضعیت را بدهد و در پایان به دوستی با گروهی خاص اشاره میکند.
رده سنی:
18+
این متن شامل مضامینی مانند منفعتطلبی، خشونت و قتل است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، درک کامل مفاهیم اخلاقی و اجتماعی آن نیاز به بلوغ فکری دارد.
بخش ۳۳ - اهل و عیال، فرزند طماع یا دشمنان دوست نما
آنچه خواهد بر تو فرزند و زنت
کافرم گر می پسندد دشمنت
با رفیق خود یکی گفت ای پسر
کاشکی بکشد مرا شخصی پدر
تا برم هم ارث و هم گیرم دیت
از پدر بهتر بود این منفعت
پاسخش داد آن دگر یک کی قرین
من پدر را می نخواهم اینچنین
بلکه می خواهم که چشمانش نخست
برکنند و یک دیت گیرم درست
پس ببرندش دو گوش حق نیوش
یک دیت دیگر بگیرم بهر گوش
بینیش را پس ببرند و از آن
پس ببرندش دو لب آنگه زبان
پس جدا سازند دستانش ز تن
پایهایش پس ببرند از بدن
پس ذکر پس خصیتینش را برند
پس کشندش جان من فارغ کنند
تادیت گیرم برای هرکدام
پس ستانم ارث او را بالتمام
بر تو ای فرزند بادا آفرین
می توان پرورد فرزندی چنین
می توان کردن تن و ایمان و جان
رهن ایشان ای رفیق مهربان
ای خدا پایی عطا کن تندرو
تا برآرم خویشتن را زین گرو
هم برآرم گردن خود از کمند
هم بیندازم ز پای خویش بند
دوستی با این گروه است ای فلان
دوستی پادشه با زنگیان
کافرم گر می پسندد دشمنت
با رفیق خود یکی گفت ای پسر
کاشکی بکشد مرا شخصی پدر
تا برم هم ارث و هم گیرم دیت
از پدر بهتر بود این منفعت
پاسخش داد آن دگر یک کی قرین
من پدر را می نخواهم اینچنین
بلکه می خواهم که چشمانش نخست
برکنند و یک دیت گیرم درست
پس ببرندش دو گوش حق نیوش
یک دیت دیگر بگیرم بهر گوش
بینیش را پس ببرند و از آن
پس ببرندش دو لب آنگه زبان
پس جدا سازند دستانش ز تن
پایهایش پس ببرند از بدن
پس ذکر پس خصیتینش را برند
پس کشندش جان من فارغ کنند
تادیت گیرم برای هرکدام
پس ستانم ارث او را بالتمام
بر تو ای فرزند بادا آفرین
می توان پرورد فرزندی چنین
می توان کردن تن و ایمان و جان
رهن ایشان ای رفیق مهربان
ای خدا پایی عطا کن تندرو
تا برآرم خویشتن را زین گرو
هم برآرم گردن خود از کمند
هم بیندازم ز پای خویش بند
دوستی با این گروه است ای فلان
دوستی پادشه با زنگیان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۲ - امر سیم که آدم آبی بیان کرد از بیوفایی دنیا
گوهر بعدی:بخش ۳۴ - دنباله داستان شاه و گرفتاری او به دست زنگیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.