هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس تنهایی و بیکسی خود میگوید و بیان میکند که هیچکس مانند او بیسر و پا و در عین حال انگشتنما نیست. او از رهایی از عقدههای درونی خود از طریق گریه سخن میگوید و به این نتیجه میرسد که هیچکس برای دیگری عقدهگشا نیست. همچنین، او به ناپایداری نام و نشان در جهان اشاره میکند و بیان میدارد که هر سینهای هدف تیر بلاست. شاعر در ادامه به وحدت وجود در فقر اشاره میکند و میگوید که در دایره فقر، تفاوتی بین شاه و گدا نیست. در پایان، او از رسیدن به حقیقت از طریق عشق به معشوق و خدا سخن میگوید و بیان میکند که امروز دیگر درگیر کشمکش بین فقر و ثروت نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۷
از دست تو کس همچو من بی سر و پا نیست
گر هست چو من این همه انگشت نما نیست
خود عقده ی خود را ز دل از گریه گشودم
دیدم که کسی بهر کسی عقده گشا نیست
از صفحه ی زنگاری افلاک شود محو
هر نام که در دفتر ارباب وفا نیست
زندان نفس یا قفس دل بودش نام
هر سینه که آماج گه تیر بلا نیست
در دایره ی فقر قدم نه که در آن خط
یک نقطه تو را فاصله با شاه و گدا نیست
از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم
راهی به خدا نیست که آن ره به خدا نیست
با منفعت صنفی خود فرخی امروز
خود در صدد کشمکش فقر و غنا نیست
گر هست چو من این همه انگشت نما نیست
خود عقده ی خود را ز دل از گریه گشودم
دیدم که کسی بهر کسی عقده گشا نیست
از صفحه ی زنگاری افلاک شود محو
هر نام که در دفتر ارباب وفا نیست
زندان نفس یا قفس دل بودش نام
هر سینه که آماج گه تیر بلا نیست
در دایره ی فقر قدم نه که در آن خط
یک نقطه تو را فاصله با شاه و گدا نیست
از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم
راهی به خدا نیست که آن ره به خدا نیست
با منفعت صنفی خود فرخی امروز
خود در صدد کشمکش فقر و غنا نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.