هوش مصنوعی:
این شعر از فرخی یزدی، با استفاده از تصاویر و استعارههای غنی، به بیان دردها و رنجهای جامعه میپردازد. شاعر از ظلم و ستم حاکمان، فریبکاری رهبران و احزاب، و رنجهای مردم فقیر سخن میگوید. همچنین، از عشق و زیبایی نیز سخن به میان میآورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین اجتماعی و سیاسی پیچیدهای است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسال دشوار است. همچنین، برخی از تصاویر و استعارهها ممکن است برای این گروه سنی نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۰۷
عمریست کز جگر، مژه خوناب می خورد
این ریشه را ببین ز کجا آب می خورد
چشم تو را به دامن ابرو هر آنکه دید
گفتا که مست، باده به محراب می خورد
خال سیه به کنج لب شکرین تست
یا هندوئی که شیره عناب می خورد
دل در شکنج زلف تو چون طفل بند باز
گاهی رود به حلقه و گه تاب می خورد
ریزد عرق هر آنچه ز پیشانی فقیر
سرمایه دار جای می ناب می خورد
غافل مشو که داس دهاقین خون جگر
روزی رسد که بر سر ارباب می خورد
دارم عجب که با همه امتحان هنوز
ملت فریب «لیدر» و احزاب می خورد
با مشت فرخی شکند گر چه پشت خصم
اما همیشه سیلی از احباب می خورد
این ریشه را ببین ز کجا آب می خورد
چشم تو را به دامن ابرو هر آنکه دید
گفتا که مست، باده به محراب می خورد
خال سیه به کنج لب شکرین تست
یا هندوئی که شیره عناب می خورد
دل در شکنج زلف تو چون طفل بند باز
گاهی رود به حلقه و گه تاب می خورد
ریزد عرق هر آنچه ز پیشانی فقیر
سرمایه دار جای می ناب می خورد
غافل مشو که داس دهاقین خون جگر
روزی رسد که بر سر ارباب می خورد
دارم عجب که با همه امتحان هنوز
ملت فریب «لیدر» و احزاب می خورد
با مشت فرخی شکند گر چه پشت خصم
اما همیشه سیلی از احباب می خورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.