۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱

چون جرم گنه وفاست ما را
هر نوع کشد سزاست ما را

از خنجر خویش خون ما ریخت
زین بیش چه خونبهاست ما را

هر وقت که با رقیب بنشست
در محفل خویش خواست ما را

یکبار به بزم خویش ننشاند
نوعی که سزای ماست ما را

چندانکه چو بدر حسنش افزود
مانند هلال کاست ما را

از ما شده مدعی گریزان
داند که چه مدعاست ما را

دارد سر قتل ما و در سر
غافل که همین هواست ما را

در عشق (سحاب) هر که از خویش
بیگانه شد آشناست ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.