۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱

هزار افسوس از فاطمه که دست اجل
گل وجودش بر دوحه ی حیات نهشت

هزار حیف از آن تازه گل که مانندش
گلی به باغ جهان باغبان صنع نکشت

گسست رشته ی عمرش ز هم فغان از چرخ
که دور چرخ چنین رشته ی حیات نرشت

حریر در خور بالین و بسترش نه ولی
سپهر بستر او خاک کرد و بالین خشت

به خوب زشت جهان دل نبست و رفت آری
قرین به فطرت خوب و بری ز خصلت زشت

به حوریان جنان میل الفتش آن بود
که بود حوروش و حور چهر و حور سرشت

غرض به کودکی از دار غم فزای جهان
مقام او چو به صحن بهشت گشت، نوشت

(سحاب) از پی تاریخ رحلت او:
(مقام فاطمه جاوید باد صحن بهشت)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲ - شعر شاعر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.