۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶ - قصیده ناتمام در مدح الب ارسلان

بگردون برین بر شد، ز فخر این ملکت ایران
که گسترد از برش سایه خجسته رایت سلطان

اگر ویران شد این ایران ز جور ترکمان بد
ز عدل شاه نیک اختر بساعت گردد آبادان

خداوند جهان، الب ارسلان، سلطان دین پرور
که با عدلش نماند جور یکسر عدل نوشروان

خداوندی، که در سود و زیان خشنودی و خشمش
یکی لهویست بی انده، یکی دردیست بی درمان

بهول رعد و گشت باد و خشم ابر آزاری
بزور پیل و سهم شیر و مکر گرگ پردستان

بهنگام درنگ اندر همه چون کوه بر هامون
بهنگام شتاب اندر همه چون چرخ در جولان

قوی چون سد اسکندر، سیه دل چون شب تاری
همه آشفته چون دریا، بقدر قطره باران

بیک حمله، که سلطان کرد همچون شیر بر آهو
ز خون خصم دریا شد، بیک ساعت همه میدان

چو سهم رایتت بیند معادی زود بگریزد
چو اهریمن، که بگریزد ز سهم آیت فرقان

بچونین فتح فرخنده، که دادت ایزد داور
تو شادی کن، که دشمن گشت زار و خسته و حیران

همی تا چرخ زنگاری بگرد مرکز ناری
همی گردد گه و بیگه، بشادیها و بر احزان

تو یار شادمانی باش، تا دشمن خوردانده
تو جفت تن درستی باش، تا دشمن بود نالان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵ - در مدح نصر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷ - در مدح کمال الدین محمود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.