۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

تا دیده بر آن عارض گلگون افتاد
چشمم ز سرشک چشمه خون افتاد

هر راز، که در پرده دل پنهان بود
با خون دلم ز پرده بیرون افتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.