هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و فراق معشوق مینالد و از او میخواهد که به دیدارش بیاید. او از جفا و بیوفایی دنیا شکایت دارد و تنها تسلی خود را در حضور معشوق میداند. شاعر خود را بندهای خاص و بیریای معشوق میداند که درد فراق از حد گذرانده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند درد و رنج عشق و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱
نتوان پیش تو آمد نه تو آیی بر ما
کیست پیغام رسان من و تو غیر صبا
بیش از این طاقت بار شب هجرانم نیست
ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
بنده ی خسته ی بیچاره به وصلت بنواز
تا به کی بر من بی دل رود این جور و جفا
دردم از حد بگذشت و جگرم خون بگرفت
چون طبیب دل مایی ز که جوییم دوا
جز جفا نیست نصیب من دل خسته ز دوست
برگرفتند ز عالم مگر آیین وفا
شمع جمعی تو و پروانه ی رخسار تو دل
نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
خبرت نیست که بیچاره تن من به جهان
بنده ی خاص تو از جان شده بی روی و ریا
کیست پیغام رسان من و تو غیر صبا
بیش از این طاقت بار شب هجرانم نیست
ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
بنده ی خسته ی بیچاره به وصلت بنواز
تا به کی بر من بی دل رود این جور و جفا
دردم از حد بگذشت و جگرم خون بگرفت
چون طبیب دل مایی ز که جوییم دوا
جز جفا نیست نصیب من دل خسته ز دوست
برگرفتند ز عالم مگر آیین وفا
شمع جمعی تو و پروانه ی رخسار تو دل
نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
خبرت نیست که بیچاره تن من به جهان
بنده ی خاص تو از جان شده بی روی و ریا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.