هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از فراق و دوری معشوق شکایت می‌کند و دردهای ناشی از این جدایی را توصیف می‌نماید. او از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و با وصال خود، دردهایش را درمان نماید. شاعر همچنین از بی‌اعتنایی معشوق و جفاهای او گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'خون این دل مسکین خوری' ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲

ای گوهر لطافت و ای منبع صفا
بردیم از فراق تو بر وصلت التجا

بر بستر غمیم فتاده ز روز هجر
آخر شبی خلاف فراقت ز در درآ

بر درد من طبیب چو آگاه گشت گفت
جز داروی وصال نباشد تو را دوا

جانا ببخش بر من مسکین مستمند
بر بستر فراق نباشم چنین روا

گر باورت ز من نکند نور دیده ام
بر حال زار و رنگ رخم دیده برگشا

تا بنگری که حال جهان بی تو چون بود
رنگ چو کاه و اشک چو خونم بود گوا

تا چند خون این دل مسکین خوری مخور
آخر که گفت بر تو حلالست خون ما

بیگانه خوی دلبر ما دل ز ما ببرد
رحمی نکرد بر دل مجروح آشنا

زین بیشتر جفا نپسندند در جهان
بر زیر دست جور نکردست پادشا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.