هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از بی‌وفایی معشوق می‌گوید. او احساس می‌کند که معشوق با وجود دوری و بی‌اعتنایی، همواره در ذهنش حاضر است. شاعر از اندوه و ستمی که متحمل شده سخن می‌گوید و بیان می‌کند که جهان بدون معشوق برایش خارآلود و دردناک است. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که معشوق فریبکار است و نباید از او انتظار وفا داشت.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و تجربه‌های عاطفی پیچیده در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند بی‌وفایی، رنج عشق و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۷

آن نگار بی وفا گر یار ماست
از چه رو پیوسته در آزار ماست

او ز ما بیزار خوش در خواب صبح
در خیالش دیده ی بیدار ماست

ما تو را دلدار خود پنداشتیم
این همه اندیشه از پندار ماست

پیش تو اقرار کردم بندگی
این ستم بر جانم از اقرار ماست

می کشم جوری که نتوان باز گفت
چاره ام خون خوردنست این کار ماست

هر گلی کاندر گلستان دیده ام
بی رخت در دیده ی جان خار ماست

ای دل مسکین مجوی از وی وفا
در جهان زیرا که او عیار ماست

گر سر یاری نداری باک نیست
هر که یار ما نباشد بار ماست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.