هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود می‌گوید و درد دوری و بی‌اعتنایی معشوق را بیان می‌کند. او از سرو قامت معشوق، زلف‌های آشفته و ابروی کمان‌گونه‌اش یاد می‌کند و غم فراق و سوختن دل و تن خود را توصیف می‌نماید. نسیم صبحگاهی نیز او را به یاد عطر زلف یار می‌اندازد، اما معشوق به او توجهی نکرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، این شعر حاوی احساسات پیچیده و غم‌انگیز است که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۹۸

آن سرو ناز رسته که اندر کنار ماست
سر بر فلک کشیده و فارغ ز کار ماست

پای دلم چو سرو فروشد به خاک مهر
دستی که دستگیر نباشد نگار ماست

در ما نظر فکن ز سر مهر کز غمت
بنگر که خون دیده و دل در کنار ماست

درهم کشیده ابروی چاچی کمان چرا
آشفته جعد زلف تو چون روزگار ماست

آنچ از غمم نسوخت دل آهنین توست
وآنچ از فراق سوخت تن زار زار ماست

آمد نسیم عنبر سارا ز باد صُبح
گویی که نکهت سر زلفین یار ماست

بگذشت و در جهان نظر لطف خود نکرد
و این هم نگفت خسته مسکین نزار ماست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.