هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و عشق شدید به معشوق می‌گوید. دلش از هجران سوخته و تمام دنیا در نظرش بی‌ارزش شده است. عشق معشوق مانند آتشی در جانش شعله ور است و رنج هجران را تحمل می‌کند. او معشوق را چنان زیبا و جادویی توصیف می‌کند که گویی سحر از چشمانش آموخته است و تأکید می‌کند که دلش حتی در برابر تمام جهان، خاک پای معشوق را نیز معامله نمی‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوع فراق و هجران نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد که معمولاً از نوجوانی به بعد توسعه می‌یابد.

شمارهٔ ۱۲۸

داغ فراقت دل من سوختست
وز همه عالم نظرم دوختست

عشق تو در جان و دلم آتشی
از غم هجران تو افروختست

این دل بیچاره ی من کوه کوه
محنت هجران تو اندوختست

نرگس جادوی جهان گوییا
ساحری از چشم تو آموختست

این دل بیچاره به ملک جهان
خاک کف پای تو نفروختست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.