۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷

بتا تا مهر روی تو دلم با مهربانی جست
درخت قامتت گویی میان دیده ما رست

نو زین حالت خبر داری که یار مهربان من
نداند بنده پروردن ولی در دلربایی چست

ز تاب روز هجرانت ببین کاین مردم دیده
به جان آمد ز غمخواری به خون دیده رخ را شست

درخت قامت سروش کشیده سر به رعنایی
ولی خاک تن مسکین به قدش مهربانی جست

مسلمانان به جان آمد دل من از جفای یار
که ننمود او وفا با ما و جور و دلبربایی جست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.