۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۶

دل ربایی دلبری داریم چست
دل ربود و جان فدا کردم نخست

بر لب سرچشمه ی آب حیات
چون قد و بالای او سروی نرست

چون قدش سروی نباشد در چمن
پیش روی او سخن گویم درست

درد هجرانت چه گویم دلبرا
روی جانم را به خون دیده شست

چون به جست و جوی او جان داده ام
از میان ما کناری از چه جست

بی وفا گویی مرا در عاشقی
بدخویی و بی وفایی کار تست

ضایعم مگذار باری ای صنم
چون جهانی بر امید وصل تست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.