۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۷

هر که عزم عشق رویش می‌کند
عشق رویش همچو مویش می‌کند

هر که ندهد این جهان را سه طلاق
همچو دزد چار سویش می‌کند

او نیاید در طلب اما ز شوق
دل به صد جان جستجویش می‌کند

او نگردد نرم از اشکم ولیک
اشک دایم شست و شویش می‌کند

هر که از چوگان زلفش بوی یافت
بی سر و بن همچو گویش می‌کند

هر که در عشقش چو تیر راست شد
چون کمان زه در گلویش می‌کند

سرخ‌روی او بباید شد به قطع
هر که را عشق آرزویش می‌کند

سخت‌دل آهن نه بر آتش نگر
تا چگونه سرخ رویش می‌کند

از درش عطار را بویی رسید
آه از آنجا مشک بویش می‌کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.