۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۳

نگارینا تو را با ما اگر صلحست و گر جنگست
نمی دانم دل سختت ز پولادست یا سنگست

بیا کاندر غم هجران به جان آمد دل تنگم
فضای عالمی بی تو، تو دانی بر دلم تنگست

دل من لاله و نسرین گل و سرو چمن باری
نخواهد در سرابستان اگر بویست وگر رنگست

مرا از آتش عشقت ز دیده آب می بارم
به خاک ره نشینم خوش ولیکن باد در چنگست

تو را کی یاد ما آید که در خلوتگه وصلت
نوای بلبل خوش خوان و عود و ناله ی چنگست

دلا نشنو فریب آن دو چشم مست جادویش
که سرتاسر نگار من همه افسون و نیرنگست

میان خسرو و شیرین همه صلح و صفا باشد
اگر فرهاد کوه افکن کنون با خسروش جنگست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.