۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۸

ترک وصل یار گفتن مشکلست
درد عشقش را نهفتن مشکلست

سهل باشد پیش ما جور رقیب
از سر کوی تو رفتن مشکلست

دولت وصل تو را نایافته
طعنه ی دشمن شنفتن مشکلست

در غم هجرش به الماس مژه
درّ چشم خویش سفتن مشکلست

وقت گل در بوستان شب تا به روز
با غم دلدار خفتن مشکلست

بر زبان سرّ غم عشقش میار
کاین گهر در بحر سفتن مشکلست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.