هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد هجران و عشق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از جدایی و اندوه ناشی از آن می‌نالد و اشتیاق خود را به دیدار معشوق بیان می‌کند. او حاضر است جان خود را فدای معشوق کند، اما می‌گوید دلش بدون مهر معشوق با دیگران نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۱۴

مرا تا در تنم پیوند جانست
غم عشقش میان جان نهانست

ز درد هجر آن سرو سمن بوی
سرشک دیده ام بر رخ روانست

دلم بربود و بر خاک ره انداخت
نمی دارد نگاهش مشکل آنست

گذاری گر فتد بر بوستانم
دو چشمم سوی آن سرو روانست

بیا بنشین زمانی دل نشانم
که از مهر توأم در دل نشانست

چه اندازم به پایت جز سری نیست
فدای جان تو روح و روانست

فدا کردم به پایت جان ولیکن
دل بی مهر او با دیگرانست

گلی چون رویش ای بلبل نگویی
که تا خود در کدامین بوستانست

دل مسکین من عمریست کز غم
چنین سرگشته از کار جهانست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.