هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق شدید خود به معشوق می‌گوید و از بی‌توجهی و سنگدلی او شکایت دارد. با وجود درد هجران و ناله‌هایش، معشوق به او توجهی نمی‌کند، اما عشق او همچنان پابرجاست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده‌ای مانند هجران و دل‌تنگی در شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۱۵

چون دیده به دیدار تو مشتاق ز جانست
ای دیده چرا روی تو از دیده نهانست

گرچه تو ز ما فارغ و ما کشته به هجریم
لیکن همه شب یاد توأم روح و روانست

انصاف ندارد دل سنگین نگارین
کاو با دگران از دل و با مابه زبانست

گر بشنود آهی که کشم از دل محزون
گوید به سر کوی من آخر چه فغانست

هرچند دعا گویمش او روی بتابد
یارب ز دعای منش آخر چه زیانست

از ناله و فریاد چه حاصل دل ما را
چون حال من خسته به پیش تو عیانست

با این همه تا سعی و توانست دلم را
جان می دهد از بهر تو تا او به جهانست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.