هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و درد دوری و جفاهای او را بیان می‌کند. او از فدا کردن نام، ننگ، دل و دین برای معشوق می‌گوید و از این که دیگران او را به بدخویی متهم می‌کنند، شکایت دارد. شاعر همچنین از زیبایی و جذابیت معشوق و تأثیر عمیق او بر جهان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۹

دل من در خم چوگان دو زلفش چون گوست
که کند چاره ی درد دل ما را جز دوست

رود خون می رود از دیده ی من در غم او
دل سنگین نگارم مگر از آهن و روست

نام و ننگ و دل و دین در سر کارت کردم
دوستان عیب کنندم که فلانی بدخوست

بنشین عمر گرانمایه مکن صرف غمش
جه کنم جان من و عشق فلان سنگ و سبوست

روی مقصود چو در کعبه ی رویت دارم
این همه جور و جفا بر من مسکین ز چه روست

دلبرا خوی بد از روی نکو حیف بود
خوی زشت از رخ خوب ای بت زیبا نه نکوست

در جهان فاش شد و نیست ز عالم خبرش
که فلان شاه جهانست و جهان بنده ی اوست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.